من سابقه ی خوبی با شعارها دارم، شاید بتوان گفت که آنها زندگی من را نجات داده اند. در اوایل بهبودی ام در برنامه AA ، در گروه خانگی من که یک گروه سنت گرا و به قول معروف یک«مدرسه قدیمی» بود تا یک سال هوشیاری نمی توانستید در جلسات مشارکت کنید، (البته میتوانستیم سؤال بپرسیم). آنقدر از مشارکت های قدیمی حوصلهام سر می رفت که نوشته های روی دیوارها را می خواندم: 12 قدم، 12 سنت، و شعارها! کم کم ازتعمق درمورد آنها و به کار بردنشان برای مهمترین فرد اتاق که به قول یکی از آن شعارها "خودم" بودم ، لذت می بردم. بهترین فکر من مرا به اینجا رساند، پس منظور شعار «فکر فکر فکر» چیست؟ شعار « به خودتان سخت نگیرید» مناسب من کاملا عصبی نبود!من لیاقت این را داشتم که در زندان باشم، بنابراین هنوز هم واقعاً شعار«اما به لطف خدا» را دوست دارم: حتی امروزهم به آن اندازه ای که دوست داشتم، بهبود نیافته ام ، اما میتوانم طبق شعار «طوری رفتار کن که انگار هوشیار هستی». یا طبق شعار « آنقدر وانمود کن تا برایت به واقعیت تبدیل شود.» عمل کنم .به قول یکی از شعارها «این یک پیشرفت روحانی است نه یک کمال روحانی »، خدا را شکر.
Comments (0)
To leave or reply to comments, please download free Podbean or
No Comments
To leave or reply to comments,
please download free Podbean App.