من سعی میکنم تا تجربه، نیرو و امید خودم را در مورد نقشی که پدرم روی کی در معتاد جنسی شدن و بهبودی من از آن، ایفا کرد، را به اشتراک بگذارم. به لطف اعتیاد و نقص های شخصیتی، ما هر دو این یک جاده پر دست انداز را طی کردیم.
البته درگیری ها و مسائل، مشکل اصلی نبودند. ما فقط در آن زمان آن را نمی دیدیم. ما در چنگال بازیِ سرزنش گرفتار شدیم، هر کدام به دنبال اصلاح دیگری بودیم به جای اینکه به درون خودمان نگاه کنیم تا خودمان را اصلاح کنیم. سعی می کردیم به جای تمیز کردن حیاط خودمان، حیاط یکدیگر را تمیز کنیم. تغییر دادن خود به اندازه کافی سخت است، اما تغییر دیگران غیرممکن است. در واقع، تغییر خودم بدون تمرین اصول روحانی موجود در SA را، غیرممکن می دانم. اصولی مانند بخشش و پذیرفتن دیگران آنگونه که هستند. "زندگی کن و بگذار زندگی کنند" - راه رسیدن به صلح.
متاسفم که من و پدرمنتوانستیم به این درک مهم برسیم تا زمانی که او بر اثر سرطان درگذشت این اتفاق در سپتامبر ۲۰۰۹ رخ داد. در آخرین لحظات زندگی او بود که نقاب برداشته شد و ما خودمان را در همدیگر دیدیم. دلهای ما در آمرزش و آشتی کامل به هم پیوست. خدا را شکر. چقدر غم انگیز بود اگر او بدون تجربه کردن آن در میگذشت.
Comments (0)
To leave or reply to comments, please download free Podbean or
No Comments
To leave or reply to comments,
please download free Podbean App.