در روزهای اول حضورم در SA من مجرد بودم، شغلی نداشتم، ماشین نداشتم، پول نداشتم و زمان خیلی زیادی داشتم. سال ۲۰۰۹ بود و به خاطر بحران مالی که پیش آمده بود من بیکار شده بودم. من هفتهای سه تا چهار جلسه شرکت میکردم، هر روز به راهنمایم زنگ میزدم، هر روز تکالیف قدم مینوشتم و در یک سال کل کتاب سفید، کتاب بزرگ و بهبودی ادامه دارد را به زبان مادریام ترجمه کردم. با این وجود زمان زیادی داشتم چون دیگر مثل سابق هر لحظه از زندگیام را با شهوت پر نمیکردم. من خدمتهای زیادی گرفتم، مثل مسئول قهوه دم کردن، تمیز کردن بعد از جلسه، مسئول نشریات، گرداننده، خزانهدار و مسئول بازکردن جلسات.
Version: 20241125
Comments (0)
To leave or reply to comments, please download free Podbean or
No Comments
To leave or reply to comments,
please download free Podbean App.