رها کردن پورن
اگر بخواهم یک کلمه برای توصیف احساسم در بیشتر مدت عمرم را انتخاب کنم، "قطع شده" را انتخاب می کنم. هم در مهدکودک و هم در مدرسه به سختی با کسی دوست میشدم. راههای جذاب زیادی برای فرار از واقعیت وجود داشت: شکل دادن داستان در ذهنم، کتابهای ماجراجویانه و بازیهای ویدیویی.
وقتی نه ساله بودم، در استادیوم مورد دست درازیِ مرد ناشناسی قرار گرفتم. این تجربه، شروع زندگیِ با ترس برای من است. از اتفاقی که افتاد خیلی شرمنده بودم اما تصمیم گرفتم در مورد آن به بهترین دوستم بگویم. او چیزی شبیه به این به من گفت: "آن مرد وقتی که ناامید بوده، تو را انتخاب کرده." عکس العمل او به من یاد داد که من به عنوان یک فرد آنقدر نفرت انگیز هستم که اگر کسی حتی مرا مورد آزار و اذیت قرار دهد، باید سپاسگزار باشم. با این حال، من هرگز نبودم.
بنابراین ترس من از مردان شروع شد. من همچنین از معلمانم هم متنفر بودم، زیرا آنها گفتند: "تو هنوز جوان و ساده لوح هستی." از چیزی که دلیلِ ساده لوحی کودکانه ام بود، هم متنفر بودم و تصمیم گرفتم که دیگر اینگونه نباشم. همکلاسیهایم مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند و مطمئن بودند که من نفرتانگیز هستم و هرگز نمیتوانم شریکی پیدا کنم. اما وقتی یازده ساله بودم، متوجه شدم که نیازی به تعامل با مردم یا جذاب بودن برای مردان ندارم. اینترنت پر از مردان است و آنها رایگان هستند.
Comments (0)
To leave or reply to comments, please download free Podbean or
No Comments
To leave or reply to comments,
please download free Podbean App.